به مناسبت روز دانشجو، خلاصه ای از گفتگوی سه سال پیش خودم با دکتر مستوفی نژاد یکی از اساتید برجسته دانشگاه صنعتی اصفهان را در اینجا می آورم. روزهای منتهی به 16 آذر 91 در اتاق ایشان در دانشکده عمران با ایشان هم صحبت شدم. ایشان در امور علمی بسیار سختگیراند ولی خاطره برخورد عالی شان برای مصاحبه هیچگاه از ذهنم پاک نخواهد شد.
توضیح: این گفتگو در ویژه نامه روز دانشجوی نشریه دانشجویی مداد در آذرماه 91 منتشر شد.
***
به عنوان یکی از اساتید دانشگاه صنعتی تعریفتان از یک دانشجوی واقعی چیست؟
دانشجو در عرف دنیا یک فرد جوان با انگیزه ،پرشور و در حقیقت حساس به مسائل پیرامون جامعه و اطراف تلقی می شود و انتظار از دانشجو این است که ضمن اینکه در یک رشته تخصصی درس می آموزد و خبره می شود و می تواند مشکلات علمی جامعه خودش را بر طرف کند به مسائل اطراف نیز حساس است و مشکلات اطراف را درک می کند و باید به مسائل اجتماعی جامعه آشنا باشد بنابراین همه جا به دانشجو به این عنوان دیده می شود که بتواند مسائل اطراف خود را ببیند، روی آن فکر کند، تحلیل کند و بعد موضع می گیرد و یاد می گیرد. با مواضع مخالف خود هم اندیشی کند و به این ترتیب برای اداره جامعه ورزیده می شود.
آیا دانشگاه صنعتی اصفهان این فضا را برای یادگیری مسائل اجتماعی و سیاسی فراهم کرده است؟
به نظر می رسد که در حال حاضر یک رخوت بر فضای دانشجویی سراسر کشور حاکم است و دانشگاه ما هم مثل بقیه دانشگاه ها دچار این آفت شده است. حالا چرا این رخوت حاکم شده قابل تامل است. به هر حال کشور ما در سالیان گذشته فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و اینها به نحوی به جامعه دانشگاهی رسیده است .به نظر من این فضا مطلوب نیست و انتظار می رود دانشجویان بیشتر به مسائل اطراف حساس باشند و به نظر می رسد دانشجویان در حال حاضر مقداری به مسائل درسی می پردازند و به مسائل اطراف کمتر حساسیت دارند که باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد.
فکر میکنید وضع دانشجویان حال با دوران دانشجویی شما چه تفاوتی کرده است؟
من فکر کنم از دو دید باید باید بررسی کنیم. از نظر تعمق در مسائل علمی که در حال حاضر در سطح بالاتری قرار دارند اما نسبت به مسائل اجتماعی کمتر حساسند و این افت را می تواند نشان دهد که دانشجویی که فارغ التحصیل شد توانایی اداره یک جامعه کوچک را ندارد و در اداره هر جایی به مشکل بر می خورد.
در این زمینه چه توصیه ای به دانشجویان دارید؟
به هر حال انتظار می رود از یک فرد 22 ساله که در محیطی زندگی می کند راه و رسم زندگی را یاد بگیرد و ذهنش را روی مسائل مختلف فعال کند، نحوه برخورد با جنس مخالف را یاد بگیرد و نحوه استنتاج اخبار را بیاموزد. هر دانشجو با خود فکر کند که من باید مدتی از روزم را به کارهای دیگر اختصاص دهم مثل مسائل دینی، اجتماعی و حتی ادبیات سیاسی جهان. به نظر من هرکس این کار را کند انگیزه پیدا می کند که هرچه بیشتر در این زمینه حرکت کند.
لطفا اگر خاطره ای از دوران تحصیل یا تدریستان دارید، برایمان تعریف کنید.
خاطره ای که دارم این است که در دوران دانشجویی دانشگاه تهران به همراه دوستانم خیلی شیطنت می کردیم و اکثرشبها تا نیمه شب فوتبال بازی می کردیم و گاهی بعد از بازی یادمان می افتاد که صبح امتحان داریم و مجبور می شدیم تا نزدیکی صبح درس بخوانیم و با یک ساعت خواب برویم امتحان بدهیم. جالب اینجاست ما بعد از امتحان از کار خود توبه می کردیم ولی دوباره اوضاع همان میشد که بود. خاطره ای که از دوران تدریسم دارم که شاید برای دانشجویان جالب باشد. در سالهای اول تدریسم بسیار سخت گیر بودم و گاهی اتفاق می افتاد بعضی دانشجویان، 3-2 بار درس بتن را که توسط من تدریس میشد می افتادند. یک بار یکی از دانشجویان سابقم را دیدم. ایشان گفت شما 3 بار مرا درس بتن انداختید و من بار چهارم بتن را پاس کردم. گفتم باید ببخشید، من قصد اذیت کردن شما را نداشتم. در حالی که در ابتدا احساس میکردم بسیار از دست من ناراحت است ناگهان دیدم قصد دارد دستم را ببوسد و بعد از آن گفت در حقیقت به قدری در درس بتن تسلط پیدا کرده ام که در هر کارگاهی که مشغول به کار می شوم به عنوان ارشد مهندسین کارگاه انتخاب میشوم.
به نظر شما بهترین سال تحصیلی دانشگاه چه سالی بوده است؟
جوانان همه سالها خوب بودند و من بعضی سالها قضاوت هایی می کردم که سال بعد به قضاوت نادرست خود پی می بردم. در همه سالها دانشجویان و کارهای تحقیقاتی خوب بوده است و تنها چیزی که در این سالها ما اساتید را آزار میدهد این است که بعضی دانشجویان انگیزه شان از زندگی و آینده شان کم شده است و گاه فکر می کنند برای آینده خود به خارج بروند و توصیه ما به آنها این است که بعد از اتمام تحصیلات به کشور برگردند و به مردم خود خدمت کنند جون همه ما باید برای پیشرفت روزافزون وطنمان تلاش کنیم.