چرا باید فیلم سیانور را تماشا کرد؟!
دهههای پنجاه و شصت هجری شمسی دهههای خاص و عجیبی است. حوادث گوناگونی در ایران رخ میدهد، یک نظام سیاسی از صدر تا ذیل تغییر میکند، یک جنگ تمام عیار توسط بخش بزرگی از کشورهای دنیا علیه ایران رخ میدهد. حدود 300 هزار نفر از مردم ایران که اغلب جوان و نیروی داوطلب هستند در این جنگ کشته (شهید) میشوند. البته قبل از آن در دهه پنجاه نیز جوانان کشور آرمانگرایی و مبارزه را به اوج خود میرسانند و انقلابی با الگوی جدید را در ژاندارم منطقه نفتخیز خاورمیانه بوجود میآورند. سفارت بزرگترین قدرت نظامی و سیاسی جهان را به تسخیر در میآورند و ... .
اما به راستی وجه کمتر دیده شده این اتفاقات چیست؟ آیا آرمانگرایی این نسل تماما دارای فایده و مثبت به حال کشور و انقلاب بوده است و اینکه آیا آن دسته از جوانانی که به دام آرمانهای پوچ افتاده و زندگی، جوانی و حتی جانشان را فدای آن ارزشها و آرمانها کردهاند به خوبی دیده شده و تحلیل میشوند؟!
پاسخ به این یکی دو سوال از آن جهت اهمیت پیدا میکند که آرمانگرایی و حرکت بر مدار مبارزه و تلاش و کوشش برای تحقق یک آرمانشهر بشری و مبارزه با دشمنان گردن کلفت آن همیشه و با شدت و ضعف در نسل جوان وجود داشته است. آیا بعد از گذشت چندین دهه از انقلاب بزرگمان توانستهایم الگوی صحیحی از آرمانگرایی و مبارزه برای تحقق ارزشها و آرمانهای الهی و انقلابی به روی نسل جوان بگشاییم؟!
برای شناخت قسمتهای کمتر دیده شده تاریخ دهه پنجاه شمسی، برای شناخت جوانانی که هم به شدت آرمانگرا بودهاند و هم درد مردم و دنیا را در سر داشتند و هم به شدت مبارز و جسور بودند و هم اینکه اهل معامله زندگی راحت، جوانی و جانشان برای تحقق آرمانشان بودند، به تماشای سیانور بنشینید.
سیانور روایتگر بخشی از نسل آرمانگرای انقلاب است. جوانانی که با آرمانهای اسلامی حرکت را شروع کرده و در میانه راه به دنبال افکار کمونیستی میروند و در این راه نه تنها امنیت و آزادی و گاهی جان خود را از دست میدهند بلکه اخلاق و دینشان را هم زیرپا میگذارند. چریکهای جوانی که انگار برای خلق مجاهدت میکنند اما آن چنان از خلق دور میشوند که دوستان صمیمیشان نیز توسط آنها کشته میشوند. چریکهایی که آنچنان مهر و سیاهه آرمانهایشان بر روی قلبشان را میپوشاند که در دهه بعدی رسما در مقابل خلق خود ایستاده و مردم کوچه و بازار را کشته و در نهایت دست در دست دشمن همین خلق به خاک وطن خود حمله میبرند.
نسل جوان فعلی نیز مانند نسلهای گذشته آرمانگرایان از جان گذشته در خود دارد. آنهایی که آرمانها و ارزشهایی که برای خودشان پررنگ و مهم است، میتواند آنها را به مبارزه با هر نیرو و گروهی ضد آن آرمانها بکشاند. نسلی که باید از انحراف چریکهای جوان و دغدغه مند مجاهد در دهه پنجاه درس بگیرد. مبادا آرمانهایش دریچه تحلیلهای عقلانی را به رویش بسته، منافع ملی و دینی مردمش را فراموش کرده و در پنهان یا آشکار مقابل مردم و آرمانهایشان بایستد. آری نسل جدید هم در درون خود شهدای مدافع حرمی دارد که در دهه بیست سالگی عمر همه چیز را رها کرده و در کشوری دیگر جان میدهد و هم آرمانگرایانی دارد که هرازگاهی سر از زندان اوین در آورده یا از کشور فرار کرده و یا به دنبال فرصتی هستند تا جامعه آرمانی خویش را در این پهنه از گیتی بسازند.
شاید این نسل محتاج بازبینی مجدد در آرمانهایش باشد. بازخوانی ارزشهایی که نسل دهه پنجاه و شصت شمسی برایش جان داده است و شاید هیچکس بجز همین جوانان مرد این میدان تعقل و شناخت نباشند.
برادران و خواهران جوانم! سیانور را باید دید تا آرمانگرایی در وجودمان نخشکد و علاوه بر آن هر آرمان و ارزشی در نسلمان باقی نماند.
پ ن: درباره فیلم سیانور در کانالم مطلب کوتاهی نوشته ام. این فیلم یک اثر خوب تاریخی به کارگردانی بهروز شعیبی و تهیه کنندگی سید محمود رضوی است.