شهاب ثاقب

شهاب ثاقب

وبلاگ شخصی شهاب دبیری نژاد
شهاب ثاقب

شهاب ثاقب

وبلاگ شخصی شهاب دبیری نژاد

نقطه امیدی در شهر کویری ایران


این تصاویر، دیروز از همایش دوچرخه‌سواری شهر یزد منتشر شده است.



مورد اول، یک تصویر طعنه‌آمیز از مدیریت شهری در ایران است. انبوهی از دوچرخه‌سواران در سنین مختلف که پیش قراول آنها شهردار خوش‌فکر و با همت شهر است.

وجه دیگر ماجرا اما در پس زمینه این تصویر نهفته است. روگذری نسبتا خلوت که در خوش‌بینانه‌ترین حالت در ساعات اوج به ظرفیت خود می‌رسد. جامانده از روزگاری که آخرین گزینه‌ها در ساماندهی تقاطعات شهری به مدد عوارض اخذ شده از مردم و فراوانی پول نفت در اولویت اول مدیران شهری قرار می‌گرفت. فخرفروشی‌ای که از پایتخت آغاز شد و به مرور به همه شهرهای بزرگ و حتی کوچک کشیده شد. روزگاری که متر و معیار مدرن بودن شهرها تعداد روگذرها، زیرگذرها و بزرگراه‌های موجود در آن شهرها بود.

و اما نتیجه‌اش چه شد؟! چند پاره شدن فضای شهرها، اشباع بزرگراه‌های جدید به دلیل افزایش تقاضا، دشوار شدن استفاده از فضای شهر برای عابرین پیاده و دوچرخه سواران، ساعات زیاد تلف شده مردم در راه‌بندان‌های ترافیکی و البته در شهرهای بزرگتر آلودگی هوا و فجایع زیست محیطی.


و اما تصویر دوم، کوچه تنگی است آب و جارو شده در یک صبح دل انگیز کویری. فضایی که خودروها امکان ورود به آن را ندارند و اصلا همین جذابش کرده است. انبوهی از دوچرخه‌های کویرنشینان علاقمند؛ انگار تصویر می‌خواهد من و توی شهروند را از حالت احتضار فعلی خلاص کند و دائما درِ گوش‌مان بخواند بیایید زنده بمانیم، چیزی که اینجا زیاد است زیبایی و امید و روشنی است.



باور داشته باشیم رویکردهای درست می‌توانند در کشور جای خودشان را پیدا کنند. کافی است مردم به اندازه کافی آگاه شوند و با آنچه صحیح است همراهی کنند. در فضایی که رهاشدگی مدیریتی در جای جای مملکت احساس می‌شود، همکاری بی نظیر مدیران شهری و بسیاری از مردم در شهر یزد یک نقطه روشن برای آینده ایران است. باور دارم دیری نخواهد پایید هم‌زیستی مسالمت آمیز دوچرخه و فضاهای شهری در شهر تاریخی یزد محدود به روزها، ساعات، خیابان‌ها و جنسیت خاصی نخواهد ماند؛ به شرط آنکه مردم با این جریانی که تازه آغاز شده، همراه شوند.



پی نوشت: در گفتگوهایی که در این چند ماهه با برخی از مردم داشتم یک نکته نگران کننده بین صحبت برخی‌شان وجود دارد. به دلیل فرهنگ جاافتاده از دهه‌های گذشته، یک مدیریت عریض و طویل که دائما مشغول افتتاح پروژه‌های بزرگ ترافیکی باشد، حکم یک شهردار کاردان و لایق را دارد. برخی از آنها، راه حل شلوغی خیابان‌ها را عریض کردن آنها و ساخت تقاطعات غیرهمسطح می‌دانستند. در همه موارد کلی وقت گذاشتم و توضیح دادم.

دانشگاه با دبیرستان چه فرقی داره؟!

توضیح: این متن را برای ورودی های جدید دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1392 نوشتم که در ویژه نامه نشریه مداد منتشر شد. به نظرم رسید پس از 3 سال و در شروع سال تحصیلی جدید بد نیست آن را بازنشر کنم. متن  قابل استفاده برای همه دانش آموزان پارسال و دانشجویان امساله!


دانشگاه با دبیرستان چه فرقی داره؟!

به همراه نیمچه توصیه هایی درباره درس، جنس مخالف و سیگار!


ترم اولی، جدید الورود، صفری! فرقی نمی کنه چی صداتون می زنن. مهم اینه تازه اومدید دانشگاه. چون بی مقدمه و معمولن بدون شناخت جوّ اینجا واردش شدید، منم خیلی بی مقدمه و یهویی میرم سراغ اون حرف اصلی که قراره بهتون بزنم.

دانشگاه صنعتی اصفهان، جایی که خوبی ها وبدی های خاص خودشو داره. درست نیست که از همین اول چشاتون رو به روی واقعیت ها ببندید. مثلن اگر مشکل کوچک یا بزرگی تو دانشگاه وجود داره یا اگر مزیت و خوبی قابل توجهی تو این محیط هست به فراموشی سپرده بشه و مطلق نگر بشید؛ یا فقط خوبی ها رو ببینید و به به و چه چه تون به راه باشه ویا اینکه دائم تمام تقصیرای ریز و درشت این دنیا رو رو سر صنعتی1 خراب کنید. باور کنید در طول سالهایی که تو دانشگاه بودم، این جور دانشجوها کم نبودند.

اما برسیم به این نکته که فرق دانشگاه با دبیرستان چیه؟یا بذارید این سوالو یه جوردیگه مطرح کنم که چی کار باید بکنیم که با هم تفاوت داشته باشن؟

خب دانشگاه و دبیرستان در ظاهر شاید تفاوتایی با هم داشته باشن؛ محیطش، کلاساش، اساتید و خیلی چیزای دیگه اما معلومه که همه اینها ظاهر قضیه است. با بالارفتن سن یه نوجوان و قدم گذاشتن تو مرحله جوانی کم کم باید برای اداره زندگی و حضور پرفایده در اجتماع آماده بشه که معمولن برای عده زیادی این مرحله همزمان میشه با ورود به دانشگاه. اگه قرار باشه با ورود به دانشگاه فقط سرتون تو درس باشه تنها تفاوت اینجا با دبیرستان اینه که اونجا شیمی و فیزیک و دیفرانسیل و آمادگی دفاعی میخوندید در عوضش اینجا ریاضی و معادلات و معارف و استاتیک باید پاس کنید. اونجا تمرکزتون روی نمره 19-20 بوده اینجا شاید باید به نمره های کمی تا قسمتی پایین تر2 قانع بشید. حالا شاید بخواید این سوالو بپرسید که مگه درس خوندن کار دیگه ای باید بکنیم؟ جواب اینه که «بله». واقعن تنها با درس خوندن شخصیت کاملی نخواهید داشت. ارتباط اجتماعی، کار جمعی و اطلاعات و تحلیل های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فقط با پاس کردن 140 واحد اینجا بدست نمیاد. صبر و تحمل در برابر مشکلات ریز و درشت و داشتن تدبیر و مدیریت در کارها و از همه مهم تر مرد شدن واقعی(یا تبدیل به یک زن کامل شدن) فقط با مرتب سر کلاس رفتن و به موقع تحویل دادن تکلیف ها و هر ترم 20 واحد پاس کردن بدست نمیاد. البته همه اینها اگر انجام بشه خیلی عالیه اما نباید تبدیل به تنها دغدغه زندگی یه دانشجو بشه. تازه بماند که بعضیا نه تنها کار غیر درسی و فوق برنامه انجام نمیدن بلکه درساشون رو هم نمیخونن. اونا فکر میکنن نشانه بزرگ شدن سیگار به لب داشتن یا شب تا صبح بیدار موندن تو خوابگاه و گذروندن بیهوده وقته. باور کنید خیلیا تجربه های تلخی از این کارا دارن و مدت های زیادی از عمر و جوانی خودشونو  همینجوری هدر دادن!

بعضی از دانشجوهایی که تازه وارد دانشگاه میشن فکر میکنن تفاوت اصلی اینجا با دبیرستان، مختلط بودن و حضور جنس مخالف در دانشگاهه و اون قدر این داستان براشون مهم میشه که به کارایی دست میزنن که نه تنها کمکی به رشد شخصیتشون نمیکنه بلکه در خیلی از موارد باعث ارتباط ها و دلمشغولی های بیخود و سراب گونه میشه و ممکنه تجارب تلخی رو براشون رقم بزنه.

اینجا دانشگاهه...

اینجا دانشگاهه و سخت گیری ها و ضوابط علمی خاص خودشو داره پس سعی کنید سطح علمی خودتون رو بالا ببرید و با کارهای پژوهشی و تحقیقی، عالم با عمل و زنبور با عسل باشید :دی

اینجا دانشگاهه و دانشجوهایی با افکار فرهنگی و سیاسی مختلفی وجود دارن، از این موضوع استفاده کنید و سعی کنید اطلاعات و معلومات و در یک کلام «درک» خودتون رو از مسائل خرد و کلان اطرافتون افزایش بدید و اگه علاقمندی تون بیشتره با نشریات3 ، تشکل ها و انجمن های همکاری کنید.

اینجا دانشگاهه و در محیطش و کلاساش جنس مخالف وجود داره، پس سعی کنید از این موضوع استفاده کنید و نحوه تعامل و برخورد به عنوان همکلاسی و همکار با جنس مخالف رو تمرین کنید. تلاش کنید در عین اینکه حیا و بزرگی شخصیت خودتون رو حفظ می کنید نحوه تنظیم ارتباط با دختر(یا پسر) همکلاسی رو یاد بگیرید. حتی ممکنه در ترم های بالاتر4 گزینه مناسب و متناسب با شخصیت، فرهنگ و خانواده خودتون رو هم برای ازدواج پیدا کنید و چی بهتر از این :دی

به نظرم در صورتی که بتونید همین موارد رو هم تا حدود زیادی انجام بدید فرق اینجا با دبیرستان بهتر براتون قابل درک میشه. البته انجام این کارها هم میتونه آسیب هایی داشته باشه؛ مثلن ممکنه در راه درس و مطالعه همه چیزدیگه فدا بشه، یا ممکنه فعالیت در عرصه های فرهنگی و سیاسی دانشگاه، دانشجو رو دچار هیجانهای بیجا، سیاست زدگی و یا دوری از درس کنه یا حتی ممکنه ارتباط نادرست با جنس مخالف مشکلات زیادی رو به وجود بیاره ولی هیچکدوم دلیل نمیشه آدم از محیط دانشگاه بترسه، زندگی هر انسانی پر از تهدیدهایی هست که با فکر و تدبیر و طلب یاری از خدا میتونه به فرصت تبدیل بشه پس کمربندهاتون رو برای یک آغاز خوب در دانشگاه صنعتی ببندید و البته در این راه میتونید روی کمک اهالی نشریه مداد هم حساب کنید.

برای همه تون آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم توصیه های ناچیز من به عنوان یه برادر و دوست باتجربه کمکتون کنه.

 

***

پاورقی:

1.      معمولن دانشجوها بین همدیگه دانشگاه رو با عنوان «صنعتی» به جای «صنعتی اصفهان»صدا میزنن!!

2.      حتی بعضی وقت ها تا قسمت خیلی زیادی پایین تر :دی

3.      مخصوصن نشریه مداد ;-)

4.      با تأکید خیلی زیاد تکرار میکنم: "ترم های بــالاتـــر"

متن گفتگو با دکتر مستوفی نژاد


به مناسبت روز دانشجو، خلاصه ای از گفتگوی سه سال پیش خودم با دکتر مستوفی نژاد یکی از اساتید برجسته دانشگاه صنعتی اصفهان را در اینجا می آورم. روزهای منتهی به 16 آذر 91 در اتاق ایشان در دانشکده عمران با ایشان هم صحبت شدم. ایشان در امور علمی بسیار سختگیراند ولی خاطره برخورد عالی شان برای مصاحبه هیچگاه از ذهنم پاک نخواهد شد.

توضیح: این گفتگو در ویژه نامه روز دانشجوی نشریه دانشجویی مداد در آذرماه 91 منتشر شد.

***

به عنوان یکی از اساتید دانشگاه صنعتی تعریفتان از یک دانشجوی واقعی چیست؟

دانشجو در عرف دنیا یک فرد جوان با انگیزه ،پرشور و در حقیقت حساس به مسائل پیرامون جامعه و اطراف تلقی می شود و انتظار از دانشجو این است که ضمن اینکه در یک رشته تخصصی درس می آموزد و خبره می شود و می تواند مشکلات علمی جامعه خودش را بر طرف کند به مسائل اطراف نیز حساس است و مشکلات اطراف را درک می کند و باید به مسائل اجتماعی جامعه آشنا باشد بنابراین همه جا به دانشجو به این عنوان دیده می شود که بتواند مسائل اطراف خود را ببیند، روی آن فکر کند، تحلیل کند و بعد موضع می گیرد و یاد می گیرد. با مواضع مخالف خود هم اندیشی کند و به این ترتیب برای اداره جامعه ورزیده می شود.

آیا دانشگاه صنعتی اصفهان این فضا را برای یادگیری مسائل اجتماعی و سیاسی فراهم کرده است؟

به نظر می رسد که در حال حاضر یک رخوت بر فضای دانشجویی سراسر کشور حاکم است و دانشگاه ما هم مثل بقیه دانشگاه ها دچار این آفت شده است. حالا چرا این رخوت حاکم شده قابل تامل است. به هر حال کشور ما در سالیان گذشته فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و اینها به نحوی به جامعه دانشگاهی رسیده است .به نظر من این فضا مطلوب نیست و انتظار می رود دانشجویان بیشتر به مسائل اطراف حساس باشند و به نظر می رسد دانشجویان در حال حاضر مقداری به مسائل درسی می پردازند و به مسائل اطراف کمتر حساسیت دارند که باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد.

فکر می­کنید وضع دانشجویان حال با دوران دانشجویی شما چه تفاوتی کرده است؟

من فکر کنم از دو دید باید باید بررسی کنیم. از نظر تعمق در مسائل علمی که در حال حاضر در سطح بالاتری قرار دارند اما نسبت به مسائل اجتماعی کمتر حساسند و این افت را می تواند نشان دهد که دانشجویی که فارغ التحصیل شد توانایی اداره یک جامعه کوچک را ندارد و در اداره هر جایی به مشکل بر می خورد.

در این زمینه چه توصیه ای به دانشجویان دارید؟

به هر حال انتظار می رود از یک فرد 22 ساله که در محیطی زندگی می کند راه و رسم زندگی را یاد بگیرد و ذهنش را روی مسائل مختلف فعال کند، نحوه برخورد با جنس مخالف را یاد بگیرد و نحوه استنتاج اخبار را بیاموزد. هر دانشجو با خود فکر کند که  من باید مدتی از روزم را به کارهای دیگر اختصاص دهم مثل مسائل دینی، اجتماعی و حتی ادبیات سیاسی جهان. به نظر من هرکس این کار را کند انگیزه پیدا می کند که هرچه بیشتر در این زمینه حرکت کند.

لطفا اگر خاطره ای از دوران تحصیل یا تدریستان دارید، برایمان تعریف کنید.

خاطره ای که دارم این است که در دوران دانشجویی دانشگاه تهران به همراه دوستانم خیلی شیطنت می کردیم و اکثرشبها تا نیمه شب فوتبال بازی می کردیم و گاهی بعد از بازی یادمان می افتاد که صبح امتحان داریم و مجبور می شدیم تا نزدیکی صبح درس بخوانیم و با یک ساعت خواب برویم امتحان بدهیم. جالب اینجاست ما بعد از امتحان از کار خود توبه می کردیم ولی دوباره اوضاع همان می­شد که بود. خاطره ای که از دوران تدریسم دارم که شاید برای دانشجویان جالب باشد. در سالهای اول تدریسم بسیار سخت گیر بودم و گاهی اتفاق می افتاد بعضی دانشجویان، 3-2 بار درس بتن را که توسط من تدریس میشد می افتادند. یک بار یکی از دانشجویان سابقم را دیدم. ایشان گفت شما 3 بار مرا درس بتن انداختید و من بار چهارم بتن را پاس کردم. گفتم باید ببخشید، من قصد اذیت کردن شما را نداشتم. در حالی که در ابتدا احساس می­کردم بسیار از دست من ناراحت است ناگهان دیدم قصد دارد دستم را ببوسد و بعد از آن گفت در حقیقت به قدری در درس بتن تسلط پیدا کرده ام که در هر کارگاهی که مشغول به کار می شوم به عنوان ارشد مهندسین کارگاه انتخاب می­شوم.

به نظر شما بهترین سال تحصیلی دانشگاه چه سالی بوده است؟

جوانان همه سالها خوب بودند و من بعضی سالها قضاوت هایی می کردم که سال بعد به قضاوت نادرست خود پی می بردم. در همه سالها دانشجویان و کارهای تحقیقاتی خوب بوده است و تنها چیزی که در این سالها ما اساتید را آزار می­دهد این است که بعضی دانشجویان انگیزه شان از زندگی و آینده شان کم شده است و گاه فکر می کنند برای آینده خود به خارج بروند و توصیه ما به آنها این است که بعد از اتمام تحصیلات به کشور برگردند و به مردم خود خدمت کنند جون همه ما باید برای پیشرفت روزافزون وطنمان تلاش کنیم.

به مناسبت فراغت از تحصیل در صنعتی اصفهان

صـنعتی زمخـت

یادداشتی به مناسبت پایان دوره دانشجوی صنعتی اصفهان بودن


دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1356 تأسیس شد و گویا قرار بود در رژیم پهلوی دانشگاه صنعتی شریف به این دانشگاه منتقل شود. می گویند ساختمانهای اصلی دانشگاه توسط مهندسین آمریکایی و گویا اسرائیلی(!) ساخته شده است. پس از انقلاب اسلامی، این دانشگاه با ادامه روند خوب علمی به یکی از دانشگاه های مهندسی مطرح کشور تبدیل شده است و این سیر با فراز و فروزهایی در تمام این سال ها ادامه داشته است.

در این زمینه اینجا (+) را هم بخوانید.

روزهای پایانی شهریور 89 اولین روزهای حضورم در صنعتی اصفهان بود و 17 تیرماه 93 یکی از آخرین روزها. اینکه دانشگاه را چگونه توصیف کنم سوالی است مهم که پاسخ مناسبی برایش نیافته ام ولی قطعا این یادداشت توصیف کاملی از دانشگاه توسط من نخواهد بود و نمی توان ماحصل حضور 4 ساله در یک محیط را با یک یادداشت به صورت کامل شرح داد.

دانشگاه صنعتی اصفهان از نظر محیط علمی دارای مزایا و معایب خاص خودش می باشد. به عنوان مثال سختگیری های خاصی در زمینه تدریس دروس مختلف و نمره دهی به دانشجویان وجود دارد و این موضوع باعث می شود عمق یادگیری مباحث نسبت به سایر دانشگاهها در دانشجویان این دانشگاه بیشتر شود؛ هرچند این سخت گیری ها گاهی ممکن است منجر به مردود شدن دانشجویان و به تبع آن افزایش سنوات تحصیلی شود. البته این سخت گیری ها در هر دانشکده و به تناسب هر استاد متفاوت است. به عنوان مثال برخی رشته ها، مرارت های ببشتری در گذراندن دروس می گذرانند که خوشبختانه یا متاسفانه و بر اساس قضاوت شخصی خودم و البته سایر دانشجویان، دانشکده ما(عمران) یکی از دانشکده های سخت گیر دانشگاه می باشد. دانشگاه ازنظر کار تحقیقی و پژوهشی امکانات نسبتا مناسبی دارد ولی باز این موضوع بستگی به رشته و گرایشی که دانشجویان، مخصوصا دانشجویان تحصیلات تکمیلی در آن تحصیل می کنند دارد. به عنوان مثال امکانات و پژوهشگاه های مناسبی برای برخی رشته ها فراهم است. در حالی که این امکانات برای برخی دیگر از رشته ها فراهم نیست.

از نظر محیط فرهنگی و سیاسی، دانشگاه صنعتی اصفهان دارای یک محیط خاص بوده و مورد قضاوت های خاصی از سوی دانشجویان قرار می گیرد. معمولا دانشجویان احساس آزادی زیادی در دانشگاه نمی کنند. دائم از این موضوع یاد می شود که حق بیان آزادانه اعتقادات و افکار وجود ندارد. از نظر من- به عنوان کسی تقریبا 3سال از 4 سال حضورم را به عنوان یکی از دانشجویان فعال در عرصه فرهنگی دانشگاه سپری کردم- می توان از چند منظر به موضوع نگریست. ما در طول سالهای 89 تا 93 گاهی شاهد اظهار نظرهای آزادانه ای هم در محیط دانشگاه بودیم   بقیه را در ادامه مطلب بخوانید. 
 
ادامه مطلب ...

تمجید رمان نویس معروف از نشریه ما

داستان من، رضا امیرخانی و مداد


(شرح حالم از عصر یکشنبه 21 اردیبهشت تا عصر دوشنبه22ام)


هفته گذشته برنامه ای در دانشگاه برگزار شد که مهمانش رضا امیرخانی بود. نام امیرخانی قطعن برای آنهایی که اهل مطالعه هستند باید خیلی آشنا باشد. نویسنده رمان «من او» شاید بهترین معرفی از او باشد. گواینکه «ارمیا» ، «بیوتن» و این اواخر «قیدار» دیگر رمان­های خواندنی او هستند. شاید یکی از معدود نویسندگانی باشد که اغلب کتاب هایش به نوبت چاپ های بالا رسیده اند. سخنرانی خوبی در مورد جامعه و تمدن آینده کرد. نقد جالبی به وعاظ و مداحان کرد که بسیار به نظرم درست آمد. بعد از جلسه با انبوه دانشجویانی مواجه بود که کتابهای خودش را می آوردند تا از او امضا بگیرند. من البته از او امضا نخواستم یکی دو سوال پرسیدم و بعد با او در یک محفل خصوصی تر هم صحبت شدیم. به ذهنم رسید آنچه که در این چند سال به عنوان کار فرهنگی و در قالب نشریه «مداد» انجام داده بودیم را به او هدیه دهم. بنابراین خیلی سریع رفتم نشریه ها را آوردم تا هدیه کنم. گفتند: "آقای امیرخانی رفته اند." کجا؟ "مهمانسرای دانشگاه تا همراه خانواده بروند اصفهان." انصافن هم اردیبهشت های اصفهان دیدن دارد. سریع رفتم مهمانسرا. با کلی خواهش و تمنا، مسئول وروردی مهمانسرا پذیرفت این نشریات را به دست ایشان برساند. یادداشتی برایش نوشتم و گفتم جنس دغدغه های خودم را با ایشان مشترک میدانم. البته حرفهای دیگری هم زدم و در پایان نوشتم این نشریات که حاصل تلاش گروهی ما دانشجویان بوده است تقدیم به شما. شهاب دبیری نژاد و امضا. کسی انگار در گوشم گفت شماره همراهت را پایین امضایت بنویس شاید ایشان تماس گرفت. گفتم بی خیال! حالا امیرخانی به تو زنگ بزنه که چی بشه؟!! در هر صورت شماره همراهم را نوشتم و تحویل مسئول مهمانسرا دادم.

لحظاتی بعد گوشیم زنگ خورد یکی از همکلاسی هایم بود. خبر داد نتایج ارشد آمده است. بعد از این تماس دیگر هه چیز بجز نتایج ارشد و انتخاب گرایشش از ذهنم رفت. شب هم دائم به پیامک ها و تماس های خانواده و دوستان پاسخ دادم و توضیح دادم ارشد چه کرده ام و ممکن است کجاها قبول شوم و...

فردا صبح هم رفتیم دانشکده.باز قضیه ارشد مطرح بود و بعد هم تحویل موقت پروژه راه. عصر وسایلم را جمع کردم پیش به سوی وطن. در اتوبوس دانشگاه-دروازه تهران بودیم. سوار اتوبوس های خط واحد اصفهان با آن سرو صداهای معروفش بودم که گوشیم زنگ خورد.

پشت خط رضا امیرخانی بود. مکالمه ما در حالی آغاز شد که من کمی شگفت زده بودم. ادامه صحبتهای او کمی بر تعجب و البته خوشحالی من افزود. واقعن خیلی حرفی برای گفتن نداشتم. بیشتر به این خاطر بود که انتظار چنین صحبتهایی از او که به واقع یکی از برترین نویسندگان ایران هست را نداشتم.

 امیرخانی گفت: 9سال است که نشریه ای مثل نشریه شما در دانشگاههای کشور ندیده ام. حدود سال83 یا 84 نشریه ای در یکی از دانشگاههای تهران منتشر می شد که خیلی قوی بود بعد از آن دیگر در بین نشریات دانشجویی شبیه نشریه شما ندیدم و بسیار عالی بود. من تاکنون چندبار به صنعتی اصفهان آمدم و هربار نیز لذت بردم؛ این بار نشریه شما خیلی مرا خوشحال کرد. خیلی از نحوه کارتان لذت بردم. اینکه موضوعی را انتخاب می کنید و در مورد آن از همه گروهها نظر می گیرید بسیار عالی است و این همان چیزی است که در حال حاضر دانشگاههای ما به آن نیاز دارند. در ادامه امیرخانی مطالب ریزی در مورد بعضی مطالب دو شماره آخر نشریه گفت که مشخص بود این حرف او که دو شماره آخرمان را کامل خوانده، درست است.

این صحبتهای امیرخانی خیلی خوشحالم کرد. تمام خستگی ها، بی خوابی ها و بی پولی های دو سال و نیم مدیر مسئولی ام از یادم رفت و به نظرم رسید سالهای نسبتن مفیدی در دانشگاه داشتم. امیدوارم همین گونه باشد...

پ ن:  لینک این مطلب در سایت آقای امیرخانی:

http://www.ermia.ir/contents.aspx?id=968