شهاب ثاقب

شهاب ثاقب

وبلاگ شخصی شهاب دبیری نژاد
شهاب ثاقب

شهاب ثاقب

وبلاگ شخصی شهاب دبیری نژاد

چند خط احساس

مثل گلوله یویو
بازیچه توام.
سر نخم دست توست.
از تو دور می شوم،
به تو نزدیک می شوم.
از تو دور می شوم،
به تو نزدیک می شوم
فقط خدا کند بازی ات که تمام می شود
مرا در جیب خودت بگذاری.
حتی الامکان جیب بغلی ات،
آن هم جیب سمت چپ.

منبع: وبلاگ آرمانشهر

 

سرمقاله هفتمین شماره مداد

توضیح: این متن به عنوان سرمقاله در هفتمین شماره نشریه مداد(منتشر شده در آذر92) به چاپ رسید. سرمقاله ای مشترک از من و مهندس مهکی.

- به دلیل اینکه نیم فاصله ها در قالب یادداشت وبلاگ حذف میشود برخی کلمات دچار ایراد ویرایشی شده اند، پیشاپیش عذرخواهی میکنم، به دلیل زیاد بودن کلمات فرصت اصلاح وجود نداشت!!!


سرمقاله

محمد باقر مهکی- شهاب دبیری نژاد

1- اگر آشنایی مختصری با فضای عمومی دانشگاه داشته باشیم، شاهد وجود نوعی ذهنیت در بین افراد هستیم به گونه­ای که دانشگاهیان را به دو قشر مذهبی و غیر مذهبی تقسیم می­کنند. ابتدایی­ترین نکته­ای که به ذهن می­رسد میزان اخلاقی بودن این امر است. به هر حال تشخیص مذهبی و یا غیر مذهبی بودن افراد بر پایه­ی قضاوت­های شخصی ما است و بر اساس آموزه­های اخلاقی اسلام، اولاً ما حق قضاوت را در مورد افراد نداریم و ثانیاً ابزار دقیقی هم برای این امر نداریم.

اگر از نگاه منفعت محورانه هم به قضیه نگاه کنیم، این سؤال به ذهن می­رسد که تقسیم کردن دانشگاه به دو قشر چه فایده­ای برای ما داشته است. در سالیان اخیر و در عمده­ی مسائل تفاوتی واضح بین مطالبات بسیاری از دانشگاهیان و فعالان تشکل­های مذهبی قابل لمس بود. به نظر می­رسد آن تقسیم بندی موهوم باعث ایجاد فاصله­ای بین تشکل­های مذهبی و بدنه دانشگاه و در پی آن ضعف تحلیل ازسوی بسیاری از فعالان دانشجویی شده است. شاید نتیجه نگرفتن عمده فعالیت­های تشکل­ها در دوره 4 ساله­ی گذشته ناشی از همین امر باشد.

در ذهن برخی از دوستان، دشمنی فرضی و خبیث به نام آن ­وری­ها وجود دارد. این ذهنیت باعث تولید رقابت و عنادی موهوم در ایشان شده که خود این امر نیز منجر به ایجاد نوعی از قبیله ­گرایی در دانشگاه شده است. در دوره 4 ساله گذشته شاهد حمایت عده­ا­ی قلیل از مدیریت قبلی دانشگاه بودیم. استدلال این عزیزان این بود که ریاست دانشگاه از خودمان است، بنابراین باید فرصت بیشتری به او داد و البته تضعیف او باعث سوء استفاده آن­ وری­ها خواهد شد. آخر داستان را که دیگر همه بلد هستیم.

2- در ماه­های اخیر شاهد وقوع اتفاقات مبارکی در دانشگاه بودیم. مهم­ترین این اتفاقات آغاز دوره مدیریتی جدید و شروع به کار انجمن اسلامی دانشجویان بود. نشریه دانشجویی مداد ضمن تبریک به سرپرست محترم دانشگاه و اعضای محترم انجمن اسلامی، برای این عزیزان آرزوی موفقیت دارد. فراموش نکنیم این انقلاب راحت به ما نرسیده است و هدف همه­ی ما باید خدمت بیشتر به این انقلاب و تلاش برای رشد آن باشد. به نظر ما گمشده­ی امروز دانشگاه های کشور از جمله دانشگاه ما، نبود فضای فکری مناسب، سطحی نگری به شکل وسیع و محدود شدن سواد سیاسی دانشجویان به اخبار و تحلیل های خبرگزاری ها و سایر رسانه هاست. بدون شک چنین وضعیتی در درازمدت یک فاجعه خواهد بود. دانشجویان امروز، مسئولین فردای کشور­ند و تهی بودن توشه فکری و مطالعاتی ایشان، کشور و انقلاب را دچار مشکلات پیچیده ای خواهد کرد.

بنابراین انتظار امروز ما از انجمن اسلامی، بسیج دانشجویی و سایر تشکل­ها و فعالان دانشگاه، کمک به ایجاد چنین فضایی در دانشگاه است. ما به سهم خود نزدیک به چهار سال است سعی می کنیم در این مسیر گام برداریم ولی قطعاً تأثیر فعالیت تشکل­ها بیشتر خواهد بود. مبادا تشکل­ها، خود به سیاست زده شدن دانشجویان، ایجاد دوقطبی های احساسی(و نه فکری) و شور سیاسی تهی از شناخت عمیق دامن بزنند.

3- به لطف خداوند، هفتمین شماره­ی مداد نیز با وجود تمام سختی­ها و محدودیت­ها به ثمر نشست. سپاسگزار تمامی دوستانی هستیم که در این راه ما را یاری دادند. امیدواریم این شماره مورد رضایت مخاطبین قرار گیرد. همچون گذشته تلاش کرده ایم در حد امکان تحلیل های عمیقی در موضوعات پرونده های مورد بحث ارائه دهیم.

همچنین رخداد شیرین و مبارکی که در حین آماده نمودن این شماره به وقوع پیوست، ازدواج سردبیر دلسوز، پرکار و دوست داشتنی نشریه بود. ضمن تقدیم صمیمانه ترین شادباش­ها به سید محمد حسینی عزیز و همسر محترم­شان،آرزوی شکفتن غنچه­های خوشبختی و پا گرفتن زندگی پر از موفقیت و سعادت را برای­شان داریم.

مثل همیشه منتظر نقدها و نظرات­تان هستیم...

یادداشت من در مورد ازدواج!

توضیح: این یادداشت در پرونده "ازدواج دانشجویی" مربوط به هفتمین شماره نشریه مداد(منتشر شده در آذر 92) به چاپ رسید.


آرمان گراها چگونه ازدواج می کنند؟

شرحی بر ازدواج هایی که می تواند مسیر کمال گرایی را هموارتر کند

شهاب دبیری نژاد

  دلهایی که برای هم می تپند، احساس بدیع تنها نبودن و یک همراه همیشگی داشتن، احساس اینکه یک نفر منتظر آمدنت و یا حتی منتظر تماست هست... . این ها ممکن است نخستین تجارب شیرین افراد از مراحل آشنایی تا ازدواج باشد. اما همه این ها نهایتن برای چیست؟! آیا این هم مرحله ای از مراحل تکراری زندگی هر آدمی است که با گذشت زمان گرد فراموشی بر آن می نشیند. کم نیست آمار جدایی رسمی و یا حتی جدایی عاطفی -که در هیچ جا ثبت نمی شود- اما بیش از همه دو طرف می دانند چقدر از هم دور اند، هرچند اسامی شان داخل شناسنامه همدیگر باشد. موضوع این نوشتار راهکارهایی برای بهتر زندگی کردن و توصیه های متداول نیست گو اینکه نه نگارنده تجربه ی ازدواج دارد و نه تحصیلات و تحقیقات درخوری در این زمینه داشته است؛ آنچه مایلم بیان کنم نقشی است که ازدواج و یافتن همراه همیشگی در سنین جوانی می تواند برای ادامه بهتر و رشد همه جانبه پسر و دختر ایفا کند و طبیعتن آن هایی که در هنگام ازدواج دارای شخصیت و تحلیل نسبتن مستقلی نسبت به ادامه هستی و زندگی خود نیستند، نمی توانند مخاطب خوبی برای این نوشته باشند.

  بسیاری از جوانان قبل از ازدواج و یا در سال های ابتدایی زندگی مشترک با توجه به مواردی همچون میزان رشد و بلوغ عقلی و اجتماعی، تجارب خاص زندگی، محیط خانواده و تحصیل و سطح مطالعات، به نوع خاصی از نگاه برای ادامه زندگی خود می رسند. در واقع این گروه به یک نتیجه می رسند و آن اینکه یک یا چند مورد باید به عنوان محور زندگی آنها پررنگ باشد، می توان این محورها را «آرمان» زندگی آنها نامید. پس از یافتن آرمان، طبیعی است هرکسی نسبت به اراده و استعداد خود برای دست یابی به آرمان ها تلاش می کند.1 مراد از آرمان در ادامه این متن آن اهداف و ایده هایی است که سطحی فراتر از زندگی دنیوی دارد و به یقین انتخاب نوع این آرمان ها تناسب مستقیمی با جهان بینی و نوع نگاه هر فرد نسبت به وظیفه و رسالت حضور انسان در دنیا دارد. اگر بپذیریم که هدف از حضور انسان در این دنیا رسیدن به سطح بالایی از معرفت و کمال متصل به خداوند است پس طبیعی است معرفت عمیق بشری چه نتایج بزرگی در این دنیا به بار خواهد آورد. بنابراین اگر آرمان ها در این راستا انتخاب شود که البته می تواند مصادیق مختلفی را شامل شود، انتخاب همسر و همراه در زندگی بسیار مهم و حیاتی خواهد بود.

  تصور کنید دانشمندی که سالهای متمادی از زندگی خویش را صرف حصول علم و دستیابی به اهداف والای علمی نماید2 بدون داشتن همراهی که این ویژگی ها و اهداف را بپذیرد و خود نیز راه را برای دستیابی به آنها هموار کند ممکن نیست. یک مبارز یا یک مسئول بلند پایه سیاسی را در نظر بگیرید که عمری در راه رسیدن به آرمان خویش تلاش نماید و دائم در معرض خطرات گوناگون قرار گیرد آیا ادامه زندگی مشترک او در صورتی که  همسرش اعتقادی به آرمان هایش نداشته باشد ممکن است؟! بدون شک اگر تفاهم همه جانبه ای در این زمینه وجود نداشته باشد پس از مدت کوتاهی فرد متهم به خودخواهی خواهد شد و جدایی محتمل ترین گزینه است اما توافق همه جانبه زوجین چه بسا طرف دیگر را نیز به این عرصه وارد کند و زن و شوهر،  همدوش هم برای رسیدن به آرمان هایشان تلاش کنند و فداکاری، گذشت و گاهی دوری و فراق به مدت ادامه عمر حاصل آن خواهد بود. در دوران جنگ تحمیلی کم نبودند زنانی که با علم حضور مردانشان در جبهه با عشق و علاقه با آنها ازدواج کردند و بسیاری از آنها با وجود شهادت یا جانبازی همسرانشان برای ادامه زندگی خم به ابرو نیاورده و فداکارانه و با خاطره هایی مملو از عشق نبست به همسرشان زندگی را ادامه داده اند.

  اما یک سوال اساسی در این میان پیش می آید و آن اینکه چگونه می توان اینگونه ازدواج کرد؟ در برخی موارد شکل گرفتن اینگونه ازدواج ها به گونه ای است که یکی از زوجین آن چنان از علم و آگاهی نسبت به آرمان ها و مسیر زندگی دست یافته است که ازدواج با فردی که دارای افکار همسو اما با نسبت آگاهی کمتر است شرایط را به گونه ای پیش می برد که اعتماد همه جانبه ای از سوی طرف دوم شکل گرفته و در واقع شیفته آرمان های همسرش شده و خود را با آن افکار رشد می دهد و همسرش تبدیل به یکی از اولین مریدان آن آرمان ها می شود. یکی از مثبت ترین و کامل ترین نمونه های این نوع ازدواج در تاریخ، ازدواج پیامبر اکرم(ص) و حضرت خدیجه(س) است که با وجود مقام بلند اجتماعی حضرت خدیجه وقتی اسلام به پیامبر عرضه می شود و ادامه زندگی و آرمان بلند پیامبر در این دنیا، تبلیغ دین اسلام می شود، حضرت خدیجه با همراهی گسترده و همه جانبه، بدون شک نقش بی بدیلی را در گسترش اسلام و کمک به پیامبر ایفا می نماید و در نهایت شیفتگی به اعتقادات همسر باعث می شود زن ثروتمند حجاز به دلیل همراهی با پیامبر، سختی حضور در شعب ابی طالب را به جان بخرد و بر اثر تحمل آن سختی ها دعوت حق را لبیک گوید.

  اما نوع دومی از این گونه ازدواج ها هم میتواند شکل بگیرد و آن اینکه دو طرف تا حدود زیادی آگاهی های یکسانی نسبت به اهداف و آرمان ها داشته باشند. در واقع نوعی همسویی و اشتراک در بین دو فرد دیده شود و اساسن بستر شناخت دو طرف نسبت به یکدیگر هم به همین فعالیت ها و عرصه های مشترک برمی گردد. معمولن علایق و اعتقادات مشترک افراد، به وجود آورنده یک پتانسیل قوی برای همراه شدن آنها در زمینه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... است و در صورتی که سایر شرایط فراهم باشد، ازدواج این گونه افراد به هیچ وجه دور از دسترس نیست. این نوع ازدواج ها در میان دانشجویان و طلاب رواج بیشتری دارد و در واقع در ماهیت خود شباهت چندانی به ازدواج هایی که با ساخت سنتی جامعه مخصوصن در گذشته سازگار بوده، ندارد.3 البته در این شیوه نیز باید تعادل مناسبی در بین نظرات خانواده ها با نظرات دختر و پسر برقرار باشد و عدم اطلاع کافی و رضایت نسبی خانواده ها در هنگام ازدواج قطعن مشکل ساز خواهد بود.

  سوال اساسی دیگری که لازم است به پاسخ آن پرداخت، این است که آیا این نوع ازدواج ها یکسره مناسب، مطلوب و بدون عیب است؟ واضح است که پاسخ این سوال منفی است. در این شیوه از ازدواج ها آسیب های جدی ممکن است به وجود آید؛ در واقع همانطور که در صورت موفقیت می تواند پیامدهای بسیار مثبت و سازنده ای برای دختر، پسر و حتا جامعه داشته باشد در صورت عدم موفقیت نیز خیلی راحت تر از ازدواج های معمولی می تواند منجر به جدایی شود. اگر شناخت و تعریف درست و نسبتن مستقلی از سوی دو طرف(یا لااقل در بین یکی از آنها) نسبت به آرمان ها و اهدافی که آنها را برای ازدواج به هم نزدیک کرده وجود نداشته باشد، می تواند تداوم زندگی مشترک را با خطر مواجه سازد و یا اینکه اگر آرمان و اهداف بر پایه محورهای سست و ضعیفی قرار گرفته باشد با گذشت زمان ممکن است باعث رویگردانی افراد از آرمان های اولیه شود و شاید زمینه جدایی فکری را فراهم آورد.

از دیگر آسیب هایی که می تواند گریبانگیر ازدواج های دانشجویی- که معمولن در دسته دوم تقسیم بندی ازدواج ها در این نوشتار قرار می گیرد- شود روابط نامناسب قبل از ازدواج است، که گاهی علاقه به ملاک های ظاهری طرف مقابل پررنگ می شود؛ در حالی که فرد با این توجیه که ما از نظر اهداف و عقاید به هم نزدیک هستیم، سعی در اقناع خود و طرف مقابل دارد و درصورت منجر شدن این گونه روابط به ازدواج، احتمال نافرجامی آن بیشتر از ازدواج هایی است که دوطرف با وجود شناخت یکدیگر، قبل از درخواست ازدواج ابراز علاقه ای به هم نمی کنند. همچنین روابط عاطفی که به ازدواج منجر نشود ممکن است لطمه های روحی به هردو طرف مخصوصن دختر وارد نماید و در برخی موارد محافل و عرصه های مشترک علمی، سیاسی و فرهنگی را که افراد را به یکدیگر نزدیک کرده نیز، ناسالم جلوه داده می شود.

در پایان باید بر این نکته تاکید نمایم در صورتی که دورنمای نسبتن مشخصی از زندگی آینده خود که توأم با کمال گرایی و شیفتگی نسبت به اهداف و آرمان های مشخص است برای خود ترسیم نموده اید، یک ازدواج مناسب می تواند آن را دست یافتنی کند و یک ازدواج معمولی بدون توجه به آن آرمانها، سرعت حرکت را کاهش داده و یا حتا متوقف می کند؛ هرچند باید همیشه در کنار آرمانگرایی و در مسیر آن، به واقعیت ها توجه داشت و البته برای هدف، عقیده و مکتبی تلاش کرد و شیفته آرمانهایی شد که ارزشمند و مطابق با معیارهای الهی و انسانهای کامل است؛ در غیر این صورت گاهی در آخر عمر، حسرت قرار دادن زندگی، جوانی، ازدواج و ... در مسیر آرمانهای ناقص و اهداف نه چندان والا بر دل انسان خواهد نشست و انسان دچار خسارت عظیمی خواهد شد.

 

پی نوشت:

1. در اینجا لازم است تفاوت آرمان با آمال و آرزوهای زندگی بیان شود و آن اینکه از دیدگاه من هر آرمانی می تواند آرزو باشد ولی هر آرزویی آرمان نیست کما اینکه مشغول شدن به آمال و آرزوهای دور و دراز دنیوی به هیچ وجه پسندیده نیست و انسان را نسبت به اهداف اساسی زندگی اش دور می سازد.

2. البته پرواضح است علمی که در مقابل انسان قرار بگیرد، علم مطلوب نیست.

3. البته ازدواج به شیوه سنتی که در آن نقش اساسی در پیشنهاد  همسر را خانواده ها ایفا کنند ولی در نهایت انتخاب نهایی به عهده دختر و پسر باشد نیز پسندیده است و در جامعه کنونی ما نیز تا حدود زیادی رواج یافته است؛ اما ازدواج هایی که که در این دسته بندی قرار می گیرد، پیشنهاد همسر نیز توسط فرد انجام می شود.