توضیح: این متن بعنوان سرمقاله در شماره پنجم نشریه مداد منتشرشده در دانشگاه صنعتی اصفهان(آبان91) به چاپ رسید.
نویسنده: شهاب دبیری نژاد
سرمقاله شماره پنجم نشریه مداد
«نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن»1
مانده ام از موضوعاتی که میخواهم فراموش کنم، بنویسم یا آنکه آنها را به ابتذال گفتن و نوشتن دچار نکنم. چون همیشه حرفهایی است برای نگفتن و ارزش عمیقِ هرکس به حرفهایی است که برای نگفتن دارد؛ اما دوباره یادم می آید «کلمات هریک انفجاری را در خود به بند کشیده اند.»2 حال بر سر دوراهی هستم که یکیشان آغاز انفجاری مبتذل است برای فراموش کردن و یکیشان اما، لب فروبستن و خاموش ماندن برای دست یافتن به ارزش عمیق.
هرچند این جملات، هریک، وقتی در شرایط و جایگاه خود قرار می گیرند کوچکترین تعارضی با هم پیدا نمی کنند؛ اما بسیارند انسانهایی که ارزش عمیق را رفاه، و سکوت در برابر پلشتی ها را روشی برای دست یافتن به این ارزشِ(!) عمیق به حساب میآورند و البته شاید این جمله را که «رفاه، خود یک «غفلت» است و غفلت «جهل»»3، جملهای جهان سومی و متعارض با تمدن مدرن کنونی بدانند. شاید دیگر مؤلفه های زندگی اجتماعیمان را باید با منورالفکرهای کنونیمان بسنجیم و نیازی به این جملات روشنفکران سابقمان نداشته باشیم؛ آری گفتم منورالفکر و روشنفکر، جدا از معانی فرهنگ لغتی، منورالفکر مرا به یاد تقی زاده و مِلکُم خان می اندازد و روشنفکر اما، تداعیگر نام شریعتی و جلال آل احمد برایم است. و چه بسیار است تفاوت بین منور و روشن!!!
از این حرف ها که بگذریم، مجبوریم از تابستان داغ دانشگاهمان در خبرگزاریها هم بگذریم. مجبوریم از دیوارکشیهای اطرافمان نیز بگذریم. گذشتن ما از این مقولات شاید از سر اجبار تعبیر شود اما ریشه در تفاوت ما بیست سالههای دهه هشتادی و نودی با جوانان دهه شصتی دارد. آن روزها برای قطع دست بیگانه با بدنهایشان دور وطنشان دیوار می کشیدند. اما حالا چندصد کیلومتر داخلتر، این خوابگاههایمان هستند که در محاصره آجر و فنس قرار گرفتند؛ محاصرهای با پیام بیاعتمادی و فاصله.
از بعضی موضوعات اما نباید گذشت. شور و نشاط و شلوغی که این روزها به واسطه حضور ورودی های جدید در دانشگاه جاری است انصافاً برایمان دلگرم کننده است. 91ی های عزیز، دلگرمیم به خاطر حضورتان، خوشحالیم به خاطر اینکه گروهی دیگر نیز در این کشور از سد کنکور عبور کردند و البته دلتنگیم برای روزهایی که مثل شما بودیم. دلمان جمعهای ساده و صمیمی آن روزها را طلب میکند. طلب زیادی نیست؛ حیف که راهزنان امان ندادند، افراط و تفریط را شاه کلید افکار و اندیشهها کردند و دروغ-این گناه کبیره- را، رایجتر از همیشه؛ پس مداد را دوباره تراش دادیم تا مجالی باشد برای تنفسِ اندیشهی آنهایی که هنوز معتقدند بین صفر و یک، بینهایت عدد وجود دارد.
در پایان لازم است قدردان آنهایی باشم که لطف و یاریشان ما را دستِ پُر به ایستگاه پنجم رساند. در این شماره، تک پروندهی شبکههای اجتماعی، همراه شده است با بخشهای طنز، نظردان و بخش نوشتههای پراکنده. همچنین پیوستِ کلک ادب و صفحهی دیوار سخن، پیشکشی است برای دوستداران ادب و هنر.
این شما و این هم مداد5؛ آغاز کنید خواندش را با نام پروردگارِ قسط و قرائت و قلم...
1و2و3: کویر، دکتر شریعتی