شهاب ثاقب

شهاب ثاقب

وبلاگ شخصی شهاب دبیری نژاد
شهاب ثاقب

شهاب ثاقب

وبلاگ شخصی شهاب دبیری نژاد

تندروی و سکوت، دو بال سقوط

توضیح: این متن در ویژه نامه روز دانشجو نشریه دانشجویی مداد به چاپ رسید.

تندروی و سکوت، دو بال سقوط

شهاب دبیری نژاد

در این نوشتار در پی آن بوده ام تا راهکارهای تاثیرگذاری بیشتر و فراگیرتر جنبش دانشجویی را در معادلات دانشگاه بیان کنم. جنبشی که اگر زودتر از اینها چشمان خود را به روی اشتباهات ریز و درشت نمی بست و به رخوت و سستی سالهای اخیر دچار نمی شد، شاید هم اکنون روزهای روشنتری در افق دانشگاه برای دانشجویان خودنمایی می کرد.

انسجام تاکتیکی در تحقق خواسته های مشترک

هرگاه عقل، منطق و ایمان، محور یک حرکت و جنبش شد، بدون شک هیچ نهاد و قدرتی یارای مقابله را نخواهد داشت. ایستادن و تقابل دیگران موقتی است و ممکن است ظاهربینان و ترسوها را از ادامه راه باز دارد اما استقامت در این راه هر سدی را خواهد شکست. چه اشکال دارد با افراد و جریان هایی که اختلاف نظر داریم برای تحقق خواسته های مشترک ائتلاف کنیم. همه ی آنهایی که زشتی ها، پلشتی ها و تضادهای بین گفتار و عمل را می بینند و سکوت پیشه می کنند، عافیت طلبان بی عاقبتند. تاریخ از روز اول شاهد دنیاطلبان منافق بوده و متأسفانه خواهد بود. مراد از ائتلاف در این نوشتار جمع شدن حول محورهای مشترکی است که بیش از آنکه محدود به زمان و مکان خاص و به صورت عام محدود به محورهای دنیایی باشند باید ارزش های مشترکی را شامل شوند. ارزش­هایی که سازگاری­شان با فطرت هاا، مایه ی انسجامِ ائتلاف را فراهم می آورد. مواردی مثل صداقت، بازگشت به خویشتن واقعی و تلاش برای بهتر زیستن دیگران، می تواند تعدادی از این ارزش­های والا باشد.

ائتلاف با صاحبان اندیشه­های تندرو، هرگز!!

آنچه مورد تأکید است، ائتلاف حول محورهای مشترکی است که تعدادی از آنها بازگو شد. اما صاحبان اندیشه های افراطی، هیچ­گاه به محور­های مشترک پایبند نمی­مانند. منطق در مرام ومسلکشان معنا ندارد. خیلی راحت و با حرکات غیرمنطقی و افراطی، زمینه را برای سوء استفاده دیگران و شکست ائتلاف فراهم می کنند. در اینجا ذکر این نکته را ضروری می دانم که مراد از تندروی، جهت گیری­های شجاعانه نیست. شجاعت وقتی با عقل و مذهب و منطق همراه شود دنیا را تکان می دهد اما افراطی گری پوسته ای از عقل و منطق و مذهب و شجاعت را محور قرار می­دهد و در عین اینکه فکر می کند عاقل و منطقی و مذهبی و شجاع است هیچ کدام از این ها نیست. البته در کنار تمام این صفات گاهی توهم روشنفکر بودن هم برای این افراد به وجود می آید. در تاریخ معاصر کشورمان در بسیاری از موارد جریان های تندرو با اقدامات خود سعی در تغییر معنای روشنفکری داشته­اند. مرحوم دکتر شریعتی در سخنرانی­ها و نوشته­هایش مجبور شده بارها بر این نکته تأکید کند که روشنفکری در عین اینکه تحجر نیست، لامذهبی و خودباختگی هم نیست بلکه روشنفکر واقعی بازگشت به خویشتن را در بعد زندگی شخصی و بعد از آن در بعد اجتماعی و سیاسی اش باید مورد تاکید قرار دهد. البته در نظر داریم در شماره بعد نشریه مداد، بحث روشنفکری را به صورت مفصل مورد بحث قرار دهیم.

سطحی نگری ریشه­­ی سیاست زدگی

یکی از آفات و خطراتی که انسجام تاکتیکی در راه رسیدن به خواسته ها را با گسست و پراکندگی مواجه می­کند، سطحی نگری است. این معضل بیش از آنکه تصور عقلای جامعه هست گریبانگیر دانشجویان شده است. می­دانیم افکار، عقاید و شرایط عرف جامعه سبک زندگی هر شخص را به وجود می آورد و این در حالی است که از دیدگاه من رابطه ای دوطرفه بین شیوه زندگی و سطحی نگری یا ژرف اندیشی می تواند وجود داشته باشد. وقتی چرخه زندگی یک دانشجو محدود به کلاس رفتن و کسب آمادگی برای آزمون­ها و در ساعات بیکاری نیز، سرگرمیِ صرف باشد که مصادیق آن امروزه بسیار بیشتر از گذشته است، نتیجه­آن بازماندن از درک درست نسبت به مسائل اطراف در سطح کلان و خرد خواهد شد و صرفاً کنش­های هیجانی که معمولاً ناگهانی هم هستند فرد را وارد مسائل بیرونی کرده که اغلب، افراط و تفریط را باعث می­شود.

سیاست زدگی نیز مقوله­ای است که شاید بتوان آن را نتیجه­ی همین سطحی نگری دانست. البته این معضل در بین دانشجویانی که در زمینه مسائل سیاسی فعالتر هستند بیشتر به چشم می­خورد و شاید یکی از دلایل اصلی آن، تغذیه فکری از رسانه­ها و خبرگزاری­هایی است در سطح دنیا و کشورمان وجود دارد و منافع حزبی و گروهی­شان را بر حقیقت ترجیح می­دهند. سیاست زدگی ودر طول دهه­های گذشته بارها وبارها جنبش­های دانشجویی را به ورطه­ی سقوط کشانده یا دچار افراط و تفریط کرده است. ماجرای حمله به سفارت انگلیس که در سال گذشته رخ داد یکی از بزرگترین مصادیق این افراط و انحراف بود که به تأسی از یک عملِ غلطِ دیگر صورت گرفت.

حرف پایانی؛ ائتلاف در صنعتی ممکن است؟!

آنچه که کار را برای یک همگرایی جمعی دانشجویان در دانشگاه دشوار کرده است، نبودِ یک تشکل برای بخشی از دانشجویان است که متفاوت بودن افکار و علایق سیاسی و فرهنگی­شان به آن­ها اجازه­ی ورود به تشکل­های فعال در دانشگاه را نمی­دهد. اگر چنین تشکلی وجود داشته باشد، انگار بخش دیگری از دانشجویان نیز دارای پایگاه و تریبونی خواهند شد. ائتلاف و همگرایی در آن هنگام است که می­تواند نتیجه­ی بهتری دهد چون هردو طیف دانشجویان در یک جایگاه قرار دارند؛ یعنی هر دو گروه صاحب تشکلی برای فعالیت­های خود هستند و برای مشکلاتی که بینشان مشترک است میتوانند دست همکاری دهند ولو اینکه موقتی باشد.

در حال حاضر و در فضای کنونی نیز، ائتلاف و همراهی غیر ممکن نیست به شرطی که خطر جمودی و سستی دانشجویان صنعتی را بیخ گوش خود حس کنیم. اگر نوشتن را آغاز یک همگرایی برای نزدیکتر شدن دانشجویان بدانیم، فضای آزاد اندیشانه­ی نشریه مداد که آزاد اندیشی را در شماره­های قبل خود به اثبات رسانده، می­تواند راه را برای گشایش افق­های روشن باز کند. فراموش نکنید برای اصلاح امور باید در میانه­ میدان بود، نه در سکوی تماشاگران و مفسران!!

 

 

سرمقاله شماره پنجم

توضیح: این متن بعنوان سرمقاله در شماره پنجم نشریه مداد منتشرشده در دانشگاه صنعتی اصفهان(آبان91) به چاپ رسید.

نویسنده: شهاب دبیری نژاد


سرمقاله شماره پنجم نشریه مداد

«نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن»1

مانده ام از موضوعاتی که می­خواهم فراموش کنم، بنویسم یا آنکه آنها را به ابتذال گفتن و نوشتن دچار نکنم. چون همیشه حرف­هایی است برای نگفتن و ارزش عمیقِ هرکس به حرف­هایی است که برای نگفتن دارد؛ اما دوباره یادم می آید «کلمات هریک انفجاری را در خود به بند کشیده اند.»2 حال بر سر دوراهی هستم که یکی­شان آغاز انفجاری مبتذل است برای فراموش کردن و یکی­شان اما، لب فروبستن و خاموش ماندن برای دست یافتن به ارزش عمیق.

هرچند این جملات، هریک، وقتی در شرایط و جایگاه خود قرار می گیرند کوچکترین تعارضی با هم پیدا نمی کنند؛ اما بسیارند انسان­هایی که ارزش عمیق را رفاه، و سکوت در برابر پلشتی ها را روشی برای دست یافتن به این ارزشِ(!) عمیق به حساب می­آورند و البته شاید این جمله را که «رفاه، خود یک «غفلت» است و غفلت «جهل»»3، جمله­ای جهان سومی و متعارض با تمدن مدرن کنونی بدانند. شاید دیگر مؤلفه های زندگی اجتماعی­مان را باید با منورالفکرهای کنونی­مان بسنجیم و نیازی به این جملات روشنفکران سابقمان نداشته باشیم؛ آری گفتم منورالفکر و روشنفکر، جدا از معانی فرهنگ لغتی، منورالفکر مرا به یاد تقی زاده و مِلکُم خان می اندازد و روشنفکر اما، تداعی­گر نام شریعتی و جلال آل احمد برایم است. و چه بسیار است تفاوت بین منور و روشن!!!

از این حرف ها که بگذریم، مجبوریم از تابستان داغ دانشگاهمان در خبرگزاری­ها هم بگذریم. مجبوریم از دیوارکشی­های اطرافمان نیز بگذریم. گذشتن ما از این مقولات شاید از سر اجبار تعبیر شود اما ریشه در تفاوت ما بیست ساله­های دهه هشتادی و نودی با جوانان دهه شصتی دارد. آن روزها برای قطع دست بیگانه با بدن­هایشان دور وطنشان دیوار می کشیدند. اما حالا چندصد کیلومتر داخل­تر، این خوابگاه­هایمان هستند که در محاصره آجر و فنس قرار گرفتند؛ محاصره­ای با پیام بی­اعتمادی و فاصله.

از بعضی موضوعات اما نباید گذشت. شور و نشاط و شلوغی که این روزها به واسطه حضور ورودی های جدید در دانشگاه جاری است انصافاً برایمان دلگرم کننده است. 91ی های عزیز، دلگرمیم به خاطر حضورتان، خوشحالیم به خاطر اینکه گروهی دیگر نیز در این کشور از سد کنکور عبور کردند و البته دلتنگیم برای روزهایی که مثل شما بودیم. دلمان جمع­های ساده و صمیمی آن روزها را طلب می­کند. طلب زیادی نیست؛ حیف که راهزنان امان ندادند، افراط و تفریط را شاه کلید افکار و اندیشه­ها کردند و دروغ-این گناه کبیره- را، رایج­تر از همیشه؛ پس مداد را دوباره تراش دادیم تا مجالی باشد برای تنفسِ اندیشه­ی آن­هایی که هنوز معتقدند بین صفر و یک، بی­نهایت عدد وجود دارد.

در پایان لازم است قدردان آن­هایی باشم که لطف و یاری­شان ما را دستِ پُر به ایستگاه پنجم رساند. در این شماره، تک پرونده­ی شبکه­های اجتماعی، همراه شده است با بخش­های طنز، نظردان و بخش نوشته­های پراکنده. همچنین پیوستِ کلک ادب و صفحه­ی دیوار سخن، پیشکشی است برای دوستداران ادب و هنر.

این شما و این هم مداد5؛ آغاز کنید خواندش را با نام پروردگارِ قسط و قرائت و قلم...

 

1و2و3: کویر، دکتر شریعتی